نمی‌گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد!

چند روز پیش داشتم توی خیابون آمادگاه قدم می‌زدم و ویترین کتاب‌ فروشی‌ها رو نگاه می‌کردم که چشمم خورد به یک کتاب زرد رنگ که اسمش «نمی‌گذارم کسی اعصابم را به هم بریزد» بود. به نظرم جالب اومد و رفتم خریدمش. الان که خوندش رو تمام کردم با خودم گفتم که بد نیست راجع بهش بنوسیم و نظرم رو بگم.

این کتاب نوشته دکتر «آلبرت آلیس» و دکتر «آرتور لانگ» هست که آقای «شمس‌الدّین حسینی» و سرکار خانم «الهام آرام‌نیا» ترجمش کردن و انتشارات «نسل نو اندیش» اون رو به چاپ رسونده. تا اونجایی که من فهمیدم کتاب محوریت روانشناسی داره و در مورد موقعیت‌هایی صحبت کرده که ما به صورت روزمره داخل اون‌ها قرار می‌گیریم و باعث میشن که ما از کوره در بریم. این موقعیت‌ها میتونن تحمل کردن رفتارهای نامناسب افراد در محیط کار، رفتارهای نامناسبی مثل سیگار کشیدن شخصی در یک محیط عمومی که ممکن است در اجتماع با اون‌ها مواجه بشیم  و … باشن. این کتاب به خواننده راه‌کارهایی ارائه داده و ادعا کرده که با انجام اونا و تمرین زیاد، خواننده می‌تونه چنین شرایطی را تحت کنترل خودش در بیاره و از کوره در نره.

کتاب میگه که توی همچین موقعیت‌هایی ۳ نقطه وجود دارن و با توجه به اونا راه‌کارهاش رو ارائه میده.

  • نقطهA: این همون عاملی هست که خودمون فکر می‌کنیم باعث شده عصبانی بشیم. (مثل همون رفتارهای نامناسب و سیگار کشیدن توی مکان عمومی و …)
  • نقطهC: این نقطه عملکرد ما نسبت به عامل نقطه A هست که میتونه حالت‌هایی مثل: مضطرب، گوشه‌گیر، حساس، عصبی شدن و غیره باشه.
  • نقطهB: این نقطه نوع برخورد ما با وضعیت نقطه A هست و در واقع این طرز تفکر ما هست که رفتار و حالتمون رو در مواجهه با وضعیت نقطه A، در نقطه C مشخص می‌کنه. در واقع معمولا همه ما اینطور فکر می‌کنیم که اگر در نقطه C هستیم علتش وضعیت نقطه A بوده، ولی در واقع واکنش ما به وضعیت نقطه A کاملا به نقطه B وابسته هست.

 اگر بخوام راه‌کارهایی که این کتاب ارائه داده رو به صورت خلاصه اینجا بگم، باید به این ۴ گام اشاره کنم که در فصل‌های کتاب در موردشون صحبت شده و  پیشنهاد شده موقع از کوره در رفتن به اونا فکر کنیم.

  • گام اولدر چنین موقعیت‌هایی (نقطه C) از خودتون بپرسید که چطور در این موقعیت به گونه‌ای نامناسب عمل می‌کنم؟ (منظور حالت‌هایی مثل: مضطرب، گوشه‌گیر، حساس، عصبی شدن و … هست.)
  • گام دومدر این مورد (در نقطه B) چه فکری می‌کنم که باعث ناراحتی من شده و من را در نقطه C قرار داده؟ (منظور سؤالاتی مثل: اگر فلان اتفاق بیفته چی میشه؟ اگر تقصی من باشه و کسی دیگه به حرفای من گوش نده چی میشه؟ و … هست.)
  • گام سومچطور می‌تونم تفکر نامعقولی که در گام دوم داشتم رو مورد تردید قرار بدم؟ (منظور واکنش‌هایی مثل: آیا اگر تقصی من باشه دنیا همینجا تموم میشه؟ یا اگر اشتباهی کرده باشم بابت آن جانم را از دست خواهم داد؟ من می‌تونم اشتباه خودم رو اصلاح کنم، دیگه تکرارش نکنم و ازش تجربه کسب کنم.)
  • گام چهارمچه ترجیحات واقع بینانه‌ای رو می‌تونم جایگزین وحشت‌انگاری، باید سازی و دلیل تراشی کنم؟ (منظور این هست که مثلا: از بقیه بابت اشتباهی که کردم عذر خواهی می‌کنم و ازشون میخوام که منو رو ببخشن. اما اگر من رو نبخشیدن موضوع وحشتناکی نیست مگر این که من وحشتناکش کنم. این اتفاق قرار نیست که زندگی منو به هم بریزه.)

راستش قبل از خودن کتاب انتظار دیدن یه فرمول کلی داشتم که بتونه مشکلات من رو توی همچین موقعیت‌هایی حل کنه و بابتش خیلی هم هیجا‌ن‌زده بودم، ولی وقتی کتاب رو خوندم انقدرا هم برام هیجان‌انگیز نبود. گام‌هایی که داخل کتاب پیشنهاد شده بود رو کم و بیش و به صورت ناخود آگاه حتی قبل از این کتاب هم انجام می‌دادم و  خلاصه این که اگه بخوام توی یکی دو جمله کل کتاب رو خلاصه کنم، باید بگم گه:

«تقریبا همه اتفاق‌های ناخوش‌آیندی که توی زندگی ما می‌افتن، قرار نیست ما رو بکشن و زندگی کردن رو برای ما غیر قابل تحمل کنن، پس لازم نیست که خودمون رو بیش از اندازه اذیت کنیم. باید سعی کنیم که خوشحال باشیم و زندگی رو زیاد سخت نگیریم

 

اما جواب این سؤال که چرا من باید همچین کتابی رو بخرم هنوز برای خودم روشن نیست و برام جای تأمل کردن داره.

شاد و خوشحال باشید.

اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 5 =