معرفی کتاب قلب رهبری

سلام. یه مدتی میشه که فرصت نکردم بلاگم رو بروز کنم. در این مدت کتاب‌های مختلفی رو مطالعه کردم و دوست دارم که همشون رو این‌جا معرفی کنم.
کتابی که امروز معرفی می‌کنم اسمش قلب رهبری (The Heart of Leadership) و نوشته آقای مارک میلر (Mark Miller) هست و Berrett-Koehler Publishers این کتاب ۱۴۴ صفحه‌ای رو در سال ۲۰۱۳ منتشر کرده. من نسخه انگلیسی این کتاب رو مطالعه کردم و خبر ندارم که در ایران ترجمه شده یا نه.

روی جلد کتاب بعد از عنوان نوشته:

تبدیل به رهبری شوید که مردم می‌خواهند از او پیروی کنند

همین عبارت تا حد زیادی مشخص می‌کنه که این کتاب درباره چی هست.

کتاب به صورت داستانی روایت شده و حوصله مخاطب رو سر نمی‌بره و خسته‌ش نمی‌کنه. داستان درمورد آقایی به نام بلیک براون (Blake Brown) و خانوادش (همسرش مگان (Megan) و دختر نوزادش کلینت (Clint)) هست. در شروع داستان بلیک در جلسه‌ای با مدیرش درباره ارتقاء جایگاه شغلیش صحبت می‌کنه و براش سؤال هست که چرا موقعیت شغلی او به یک جایگاه مدیریتی ارتقاء پیدا نکرده.
مدیر به بلیک اینطوری جواب میده که:
– تو کارمند خوبی هستی ولی ویژگی‌های یک مدیر رو نداری و مثل یک مدیر رفتار نمی‌کنی.
بلیک می‌پرسه که:
+ یه مدیر چه ویژگی‌هایی داره؟
و مدیر اینطوری جوابش رو میده که:
– من نمی‌تونم بگم و این چیزی هست که تو خودت باید بفهمی.

بلیک وقتی به خونه برمی‌گرده متوجه میشه که همسرش مگان حامله هست، از پس اجاره خونه بر نمیاد و به حقوق ارتقاء شغلی خیلی نیاز داره. برای همین تصمیم می‌گیره که بفهمه برای این ارتقا‌ء چه جیزی نیاز داره و یا در واقع بفهمه که ویژگی‌های یک مدیر چه چیزهایی هستند.

پدر بلیک به تازگی فوت شده و از اتفاقا پدرش مدیر موفقی هم بوده. بلیک می‌بینه دیگه دسترسی به پدرش نداره که ازش کمک بگیره، برای همین تصمیم می‌گیره که با یکی از دوستای پدرش به اسم دبی (Debbie) که با اون همکار هم بوده و الآن مدیر موفقی هم هست تماس بگیره و باهاش در این مورد مشورت کنه. برای همین تلفن رو بر می‌داره و به دبی زنگ می‌زنه و باهم قراری میذارن که همدیگه رو در یک کافه ببینن.

بلیک و دبی همدیگه رو ملاقات میکنن و بلیک مشکلش رو مطرح میکنه. دبی توصیه‌های خودش رو به بلیک می‌کنه و اون رو به چند مدیر موفق دیگه که همگی پدر بلیک رو میشناختن معرفی می‌کنه و قرار میشه که بلیک با اونا هم جلسه‌هایی رو داشته باشه و ویژگی‌های یک مدیر موفق رو به کمک اونا بفهمه و این ویژگی‌ها رو در خودش توسعه بده و یا تقویت کنه. در جلسه‌هایی که بلیک با هر یک از این مدیرها داره، نکاتی رو درباره ویژگی‌های یک مدیر موفق متوجه میشه و اونا رو یادداشت می‌کنه. این ویژگی‌ها موردهای زیر هستند که در ادامه تصویری از کتاب درباره آن‌ها را نیز می‌توانید مشاهده کنید.

  • تشنه عقل و خرد بودن
  • انتظار بهترین را داشتن
  • مسئولیت‌پذیر بودن
  • با شجاعت (اقتدار) پاسخ دادن
  • اول در مورد دیگران فکر کردن (خود را جای دیگران گذاشتن)

اگه در زبان انگلیسی، اولین حرف از موارد بالا رو به هم بچسبونیم کلمه قلب (Heart) تشکیل می‌شه! و این معنی رو در دل خودش داره که اگر مدیری همه موارد بالا رو رعایت کنه ولی از قلب (در اینجا منظور وضعیت جسمی قلب نیست!) و شخصیت خوبی برخوردار نباشه، موفق نخواهد بود.

همچنین در این کتاب شخصیت مدیر به یک کوه یخ تشبیه میشه. (چون به طور معمول درصد کمی از کوه یخ ار آب بیرون و قابل دیدن است و درصد زیادی از آن در زیر آب قرار دارد و قابل دیدن نیست.). قسمت بالایی یا سطحی این کوه یخ مدیریت رو مهارت‌های مدیر و قسمت پایینی یا عمقی آن را شخصیت مدیر تشکیل میده. علت این تشبیه این است که ویژگی‌های شخصیتی یک مدیر بسیار بیشتر و مهم‌تر از مهارت‌های کاری او هستند. در ادامه تصویری راجع به این مورد را نیز می‌توانید مشاهده کنید.

در ادامه داستان بلیک متوجه میشه که برای رهبری و مدیریت نیاز به یک عنوان (Title) نیست و این موضوع باید در شخصیت طرف و از صمیم قلب وجود داشته باشه. قصد بلیک برای مدیر شدن در ابتدای داستان، کسب درآمد بیشتر بود ولی در طول ملاقات‌های خود متوجه شد که یکی از جنبه‌های مدیر خوب بودن، خدمت کردن به دیگران است و این موضوع تنها برای محیط‌‌های کاری و حرفه‌ای نیست; بلکه باید در تمام مراحل زندگی و حتی در خانه این شخصیت را حفظ کند و در این صورت فرصت‌های مناسب، خودشان به سوی او خواهند آمد. در آخر داستان بلیک اون فرصت و ارتقاء شغلی رو به‌دست میاره و رهبر یک تیم میشه، خونه کوچیک‌تری در حد نیاز خانواده می‌گیره و همواره در تلاش می‌مونه که شخصیت رهبری رو در خودش تقویت کنه.

داستان این کتاب خیلی جالب‌ و جذاب‌تر از خلاصه‌ای هست که من این‌جا نوشتم و پیشنهاد می‌کنم که حتما مطالعه‌ش کنید.

تشکر می‌کنم از دوست خوبم سینا که این کتاب رو بهم پیشنهاد کرد و در اختیارم گذاشت.

در ضمن PDF این کتاب رو هم  اگر مایل بودین مطالعه کنید و پیدا نکردین بهم در تلگرام پیام بدین تا در اختیارتون بذارم.

 

شاد باشید.


پانوشت‌(ها):

  • بزودی و اگر وقت گیر بیارم، خلاصه کتاب‌های دیگه‌ای که این مدت مطالعه کردم رو هم منتشر می‌کنم.
  • قسمت سوم آموزش‌ SVM درحال کامل شدن هست و بزودی منتشرش می‌کنم.
  • زبان Go و Google App Engine رو یه‌کم باهاشون کار کردم و خیلی عجیب غریبن برام!
  • با این که همیشه ترجیه میدادم فرانت-اند کار نکنم ولی React.JS رو یاد گرفتم و خیلی خوب بود!
  • اگه بشه قصد دارم یه کتاب در زمینه علم داده بنویسم.
  • آموزش‌های بیشتر و جذاب‌تری در زمینه علم داده توی ذهنم هست و امیدوارم زمانش رو پیدا کنم که تولیدشون کنم.
  • خیلی شدید به یه مسافرت نیاز دارم.
  • در شرایطی این پست رو می‌نویسم که قیمت دلار از ۱۱۵۰۰ و سکه از ۴۵۰۰۰۰۰ تومان گذشته، خدمت سربازی اجباریه، اینترنت آزاد و با کیفیت نداریم و با انواع مشکل‌های مسخره دیگه داریم دست و پنجه نرم می‌کنیم!
اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + 6 =